Sunday, July 31, 2005

خاطرات يك چت باز نچندان حرفه اي (زبان اصلي )
alan saat 9AM , che Roome mozakhrafi ..man nemidoonam in 2khtara koja hastan???
Saat 11AM , hanooz natoonestam mokhe 1 2khtar o berizam too forghoon , Roomam Roomaye ghadim , nemidonam 2khtara oomadan tookhat ya ma az khat kharej shodim ,harchi ke hast alafim felan …
Saat 1PM , in Roome 23vome ke Chek kardam …hame 30bilan …albate kam kam daram be 2khtara hagh midam ke aftabi nashan …oza kheyli birikhte… midoonin ke chi migam???
Saat 2:30 PM , man nemidoonam in id'm che iradi dare …pesara vasam Pm haye asheghane midan… yadam bashe id'm ro avaz konam
Saat 3:45 PM , voicam o On kardam …1 yarooee oomade Roo talk …cheghad chert o pert taf mide (halam beham khord ) , alan 2ta pesar daran khahesh mikonan ke oonaee ke voice daran biyan bala , harchand man midoonam oona manzooreshoon az “ harki voice dare kiye “(F) vali delo mizanam be darya va miharfam …na velesh kon saket basham behtare…
Saat 4 Pm , hesabe Rooma az dastam dar rafte …in yeki nesbatan sholooghe , voicam o roshan kardam…deki !!! faghat 1nafar voice dare …id’sham be 2khtara nemimoone…hatman az oon pesaras…ba inhal bezar 1 harfi bezanim shayad chand nafar 3damo shenidan…”Salam baro bax!!! , ka30 sedamo dare??? " …bezar bebinam …oon id (ke goftam voice dare) talko gerefte….bavaretoon nemishe …2khtareeeeeeeeeeeeeeeeeeee!!!
Jalebe az vaghti ke in khanoome oomade roo talk hame zaboon va kardan… nemidoonam chera…..u midoonin???
Saat 4:17, Hanooz darim ba hamoon khanoome michatim…mozoo mozooye ineke chera injooriye??? (ajab mozooye cherti!!!)
Saat 4:30 , az roomaye irani khaste shodam baba… mozoye hameye rooma 1kalameye 3harfiye …mikham beram too 1 roome kharji…shayad 2zar giremoon oomad( manzooram az 2zar aslan 2khtar nist , bavar konin)
Saat 4:32 alan too yeki az roomaye Us hastam …ooyah( hamoon Wow kharejaki) pore id’ye far30ye …ahan yeki pm dad : asl plz , manam migam :m from iran… ,oh oh ajab fohshi dad behem…
Saat 4:45 , too room e canada hastam …, ta deletoon bekhad az asiaye jonoobe sharghi inja rikhte ( amma che rahat Web midan ) , khola3 inja az hameja hastan joz canada , nemidoonam chera haminke mifahman man az iran hastam fohsh midan (khodemoonim 100rahmat be fohshaye 4vadariye khodemoon)…
Saat 5 , dast az pa deraz tar oomdam too roomaye khodemoon…
Ahan yeki Pm dad :
cheghadr id’t ghashange , asl plz
manam migam ke:
M24
oon mige :
F22
(khob alan ghiyafam injoori shode : D) chat baza midoonan :D yani che ghiyafeyee , khola3 ma 1 2khtar gir avordim , jaleb inke oon khodesh Pm dade va jalebtar inke az id’m khoshesh amade , hala amade misham ke mokhe tarafo berizam too forghoon , az saate 9 ta hala 1zarb neshastam va3 hamin lahze ,khob…….. ahhh chi shodddd??? … bekhoshki shans… kartam tamoom shod…

Saturday, July 30, 2005


يه خبر قديمي
خبر جديد اينكه جناب آقاي رييس جمهور منتخب ملت(و همكارانشون!!!) يك گروه 10نفره رو اجير ( استخدام) كردن كه جهت مبارزه با تهاجم فرهنگي براي جووناي ايراني تحت تهاجم قرار گرفته لباس طراحي كنن ، تا چند وقت ديگه ما شاهد نبرد بي امان با تهاجم فرهنگي و تهاجم زده هاي شلوار برمودا پوش خواهيم بود ، خدا رو چه ديديد ، شايد…اصلاً به من چه ، اونايي كه به رييس جمهور منتخب ملت!!! راي دادن لابد فكر اينجاشم كردن و شايد اصلاً براي گور به گور كردن تهاجم فرهنگي ، رانت خواري و… به اين جناب (يا جنابان) راي دادن ، حتي بعضيهاشون براي اطمينان از اينكه رييس جمهور منتخبشون انتخاب ميشه هر كدوم شش - هفت بار راي دادن البته حالا همه داريم مي بينيم كه …ولش كن بابا حوصله داري.

Thursday, July 28, 2005


“ كلاه بر سر كي؟؟؟ مساله اينست " يا " بسلامتي كلاه به سر كي رفت؟؟؟"
ر شگفتم که برای داشتن اين کلاه چطور چنين صف طويلی تشکيل شده است تا يک نفر آن را بر سر خود بگذارد"رييس جمهور خاتمي
خب انتخابات هم كه به سلامتي در سلامت كامل و بدور از هر گونه ناسلامتي آمد ، اجرا شد ونتيجه اش هم مثل اجرا شدنش سالم و سلامت به گوش ناسالم ملت نچندان سالم رسيد و همينطور سالم و سلامت رفت پي كارش (واقعاً چه خوب بود كه همه چيز اينقدر سالم باشه ،ببينين چه خوبه )
در ميان اينهمه سلامتي فقط يه فكر ناسالم به مغز نچندان سالم من خطور كرد و اونهم اينكه واقعا چرا يه عده آدم كاملا سالم فقط و فقط براي نجات ما آدمهاي ناسالم حاضرند هر كاري بكنن حتي بقيمت داغون شدن كله هاشون ( كه همون كلاهي كه سرش دعوا دارن رو بايد روش بذارن )

Tuesday, July 26, 2005


خاطرات يك دانشجوي سال آخر
شنبه
نمايشگاه آينه عبرت برگزار شد.
از دانشگاه متشكرم كه اين كلاس خصوصي رو برامون گذاشت (اونم مجاني!!!)
من خودم شخصاً چيزاي خوبي ياد گرفتم ، مثلاً استفاده درست از سرنگ موقع تزريق ،…(چون احتمال مي دم بچه ها اينو بخونن بقيش حذذذذف)

يكشنبه
امروز آزمايشگاه الكترونيك 2 يا بقول خودمون آز-الكترونيك2داريم.گروه 4نفره مون آمادس تا نبوغش رو دوباره نشون بده.
1- خوب ، استاد داره در مورد آزمايش امروز براي دانشجويان توضيح ميده.نمي دونم چرا اينا با دهن باز گوش ميدن؟؟؟!!!
2- من دارم note بر مي دارم.تا اينجا استاد رويهم رفته 3بار سرفه كرده، 1بار هم گلوش رو صاف كرده.
3- الان ما(منظورم گروهمونه) پشت ميزمونيم و دعا مي كنيم كه نبوغمون دوباره بيش از حد فوران نكنه.
4- مدار و بستيم . خوب بايد اعتراف كنم مدار كار ميكنه. ولي علاوه بر كار اصليش ، چنتا كارديگه هم انجام مي ده كه مهمترينش دود كردنه.
5 – با پيشنهاد من ، يك دودكش واسه مدار ساختيم كه البته وقت نشد كه رو مدار سوارش كنيم.
6- مثل اينكه نبوغ باز كار دستمون داد(اينو از قيافه استاد و خطوط كج و معوجي كه جاي نمره جلوي اسممون گذاشت فهميدم)
توضيحات :
الف) در هيج كتابي در مورد بوي مقاومت در حال انفجار چيزي نوشته نشده.
ب) چون من در حال آدامس خوردن بودم بناچار با دهان بسته گوش مي دادم.

دوشنبه
كلاس الكترونيك صنعتيه ( بعضي وقتا به خودم مي گم : واقعاً چرا اينقدر …م؟؟؟)
موضوع برق سه فازه و يكسوسازي.
استاد در حال نقاشي!!! موجهاي سينوسيه ( با اختلاف فازo 120.م)
خلاصه دانشجو زرنگه !!! كه امروزخيلي ساكت بوده و…. شروع به اظهار فضل مي كنه(من قبلا از طرف اون از همه شما معذرت مي خوام) و مي گه كه موج سه فازو رو اسيلوسكوپ ديده.نمي دونم اين استادمون چراهر وقت مي خواد جلوي خندشو بگيره قرمز مي شه!!!.
1- منظور از … در خط اول همون جانور چهار پاييست كه به خريت مشهوره- توضيح نويسنده.
2- منظور مخ كلاس از موج سه فاز !!! ، همون نقاشي استاده (سينويسهاي 120درجه اي)
3- نمي دونم چرا خدا هر چي مخ بوده گذاشته تو سر اين طفلكي
4- دعا كنين ما حالا حالاها فارغ التحصيل نشيم

سه شنبه
كلاس درس اقتصاد مهندسيه ، يكي از دانشجوهاي دختر از استاد مربوطه داره در مورد نحوه گرفتن وام نمي دونم چي چي (باور كنين نمي دونم اسمشو) و چگونگي دو دره كردن اقساطش سوال مي كنه ، لابد مي خواد قسط واحدهاي دانشگاهيش رو بده (آخه شهريه دانشگاه شده نرخ خون، ملتفتين كه؟؟؟ ) ، براي من خيلي جالب بود كه خانومها هم كم كم سرشون تو حساب داره مياد ، اينم خودش يه بحث كلاسيه ديگه

چهارشنبه
صبح : حالشو ندارم برم كلاس… برو بابا حوصله داريها
بعد از ظهر : اين آزمايشگاه چه مزخرفه ، هيچ كس هم يه سوتي نمي ده كه ، حوصله ام سر رفته است ، آه اي خدا…به چه كسي گير بدهم؟؟؟

پنجشنبه
از من نخواين كه خاطرات امروز رو بهتون بگم ، نكنه مي خواين وبلاگم فيلتر شه؟؟؟

جمعه
1- نتيجه ارشد اومد.(البته نتيجه خيلي وقته كه اومده ،ولي چون امروز خاطره خاصي نداشتم اينو ميگم كه لال نمرده باشم، خب ديگه…)
2- من از همون اولم از گوگل بدم مي اومد.
3- رتبم گوگل شد.
نتيجه :….هر دو گوگلند ، اما اين كجا و آن كجا ؟؟؟

Sunday, July 24, 2005


پرانتز باز… پرانتز بسته
خب،اين اولين نوشته من تو پرانتزهستش و فكر كردم بهتره كه موضوع اول اين وبلاگ خودم باشم و پرانتز. خلاصه هر چيزي يه مقدمه مي خواد و يه معرفي ، اينم مقدمه و معرفي :
من آرش هستم متولد آبان 1360 شما فكر كنيد در تهران (اين آخري روفعلاً باور نكنين تا خودم بهتون بگم).ته تغاري خانواده هستم ، در حال حاضر دارم ليسانس برق(الكترونيك) رو از يكي از بانكهاي معتبر!!!كشور مي گيرم .البته بدم نمياد كه مدرك فوق (فوق ليسانس يا همون ارشد) رو هم از يك دانشگاه و نه بانك!!! بگيرم ( البته اگه تا اون موقع جنگ شروع نشده باشه) براي گرفتنش هم يك دليل محكم دارم( علاوه برعلاقمند بودن به علم و دانش اندوزي!!!) ، اونم اينكه اصلاً آش دوست ندارم …خب فعلاً تا همينجا بسه. اينا چيزهايي بود كه بنظر من مهم بود كه خوانندگان احتمالي اين وبلاگ در موردم بدونن.در طول نوشتن توي اين وبلاگ بيشتر با من آشنا خواهيد شد.
حالا اينكه چرا من بقول خودم وبلاگ نويس شدم ( واقعاً شدم؟؟؟ ) بماند ، ولي شايد مهمترينش اين باشه كه دوست داشتم اينكار رو تجربه كنم ، اين نوع ارتباط با بقيه آدمها بايد جالب باشه ، لااقل به امتحانش مي ارزه ، من خيلي دوست داشتم حرف بزنم ،اينطور كه پيداست فعلاً مجبورم تو پرانتز حرفهامو بزنم (خدا رو چه ديديد ، شايد ديگه تو پرانتز هم نتونم بنويسم …) من در مورد همه چيز خواهم نوشت ، هرچيزي كه بنظرم جالب باشه ،از طوفانهاي فكري خودم گرفته تا چيزاي ديگه،البته سعي مي كنم تو زمينه هايي كه لااقل يه سواد نصفه نيمه اي دارم وارد شم ، ولي اگه جوگرفت منو و وارد مباحثي شدم كه يا بمن مربوط نيست يا در مورد اون سواد لازم روندارم يا اصلاً سواد ندارم لطفاً منو ببخشيد ، بنظر من وبلاگ ابزار خوبيه كه يه نفر نظرش رو در مورد يه موضوع بيان مي كنه(هر چند اشتباه باشه ) و يه عده كه بيشتر مي فهمن ميان رو نظر آدم نظر مي دن . از نظر من مردم دنيا دو دسته هستن ، يا روي اين وبلاگ نظر مي دن يا نظر نمي دن ( البته اگه راستشو بخواين سه دسته هستن ، ولي چون مي ترسم همين اول كاري دعوامون بشه يه گروه رو فاكتور گرفتم) ، اما بطوركلي هدف اصلي من از داشتن وبلاگ ياد گرفتن بوده ، ياد گرفتن از مردم ، يادگرفتن از همه ، نه بيشتر(نترسين ،سعي مي كنم زياد چرت و پرت ننويسم )
در مورد اسم اين وبلاگ هم كه فكر كنم فهميدين چرا اسمشو گذاشتم پرانتز ( نفهميدين هنوز؟؟؟ بابا اي ول!!!) ، البته من بجز اين وبلاگ سه آدرس اينترنتي ديگه هم دارم ( تا الان سه تا ،اگه كم و زياد نشده باشه) كه موضوع هر كدوم مستقلاً در مورد يكي از موارديه كه من بهشون علاقه دارم و اونجا هم سعي ميكنم علاوه بر نظرات خودم ، از نظرات اهل فن هم تو نوشته هام استفاده كنم ،كه اين بستگي به موضوع داره ، فعلاً تا همينجا بسنده مي كنم تا بعد اين آدرسها رو بصورت لينك تو همين وبلاگ ميارم تا هر كسي علاقمند بود به اون آدرس هم بره و روي اون نظر بده.
نكته مهم اينكه من توي اين وبلاگ قصد توهين به هيچ كس ( باور كنين هيچ كس) رو ندارم و اصلاً هم اصرار نمي كنم كه حرفام درسته … ( بي خيال نكته مهم ، چون نمي خوام نيومده فيلتر شم، هرچند كلاس وبلاگ آدم بالا مي ره)
در هر صورت فعلاً پرانتز باز شده ، ولي هرپرانتزي بايد يه جايي بسته شه ، اينكه اين پرانتز كي و چه جوري بسته ميشه رو نمي دونم ، و همينطورنمي دونم تو يه پرانتز چندتا حرف و كلمه و عبارت مي تونه جا بگيره ، يا اينكه يه پرانتز اصولاً چه موقع بايد باز شه ؟؟؟ ولي فكر مي كنم حالا حالاها جا واسه باز موندن پرانتز وجود داره …
در آخر هم از اينكه نوشته هاي من از هيچ يك از اسلوب نگارش پيروي نمي كنه و نخواهد كرد از همه معذرت مي خوام ، ولي سعي مي كنم پيروي كنه …
خب اينم از اولين نوشته من ، تا ببينيم بعد چه شود ، پس فعلاً …