پدری که پدر فرزندان دخترش بود !!! ( یک مطلب پر از پرانتز )
تیتر پیچیده ای بود ... نه ؟؟؟ حق با شماست ، می شد تیترهای ساده تری هم انتخاب کرد ، اما از آنجایی که حتی المقدور باید هوای خواننده عزیز را داشت ، پس لطفاً علی الحساب همین تیتر را از من بپذیرید ... فقط بدانید و آگاه باشید ماجرا مربوط به مهندس الکترونیک بازنشته ای می شود بنام جوزف فریتزل که نه تنها آبرو و حیثیتی برای آنهایی که با الکترونیک سروکار دارند باقی نگذاشته، بلکه اصولاً آبرویی برای جماعت موجودات نر ( از جمله مردها ) هم باقی نگذاشته است !!! انتخاب تیتر هم از این جهت بوده که اگر مستعد تهوع هستید ، دست کم چند خطی با بنده همراه باشید ...
بعیده که شما نیم نگاهی به اخبار جهان داشته باشید و
درباره ماجرای جوزف فریتزل ( Josef Fritzl ) و دخترش الیزابت چیزی نشنیده باشید ... ماجرایی که درمیان اینهمه فسق و فجوری که از همه نوع در سرتاسر عالم هر روز و هر شب رخ می ده شدیداً تک خال بحساب میاد ، انقلابی بپا کرده و تیتر بسیاری از نشریات شده : تعرضِ پدر به دختر !!! ( لغت اصلیش رو لازمه بگم ؟؟؟ ) ...
جوزف فریتزل هفتاد و سه ساله و اتریشی ، به مدت بیست و چهار سال دخترش رو در یک زندان دست ساز ( در زیر زمین خانه ) حبس کرده ، به او تعرض کرده و البته از محل این تعرضات صاحب هفت فرزند هم شده ( شش فرزند چون یکی فوت می کنه )... خب دیگه حرفی باقی نمی مونه جز کمی ذکر مصیبت که مربوط می شه به الیزابت و فرزندانش !!! البته از این بین ظاهراً چهار بچه خوش شانس تر از بقیه بودند ، یکی که حقیقتاً خوش شانس بوده ، چون در بدو تولد می میره ( و پدر خاکسترش می کنه !!! ) و خلاص ، سه تای دیگه رو پدر می بره بالا ( طبقه بالا ) و همراه با همسرش رزماری ( که میشه مادر الیزابت ) نگهداری می کنه ،ولی بچه های دیگه ( یعنی بچه هی بدشانس ) با مادر ( یعنی خود الیزابت ) در سرداب ( یا زیر زمین یا سلول یا هر زهرمار دیگه ای!!!) زندگی می کنن و شاهد تعرضات چندباره پدر الیزابت به مادرشون ( یعنی خود الیزابت ) میشن و دردناکتر اینکه در طول تمام این مدتی که از زندگی اونها می گذره روشنایی روز رو ندیدند. جالب هم اینکه مادر ( یعنی الیزابت ) با تمام این مشقات به بچه ها خوندن و نوشتن یاد می داده و اونها تلویزیون می دیدن ( ظاهراً اونها یک خط در میون حرف می زنن ... مثل وحشیهای جنگلی ) ... مسخره اینکه رزماری ( مادر الیزابت و همسر جوزف ) در تمام این مدت فکر می کرده الیزابت ( یعنی دخترش ) ازخونه فرار کرده و عضو یک فرقه ای شده ( ظاهراً از اون بد بداش !!! ) ، درحالیکه الیزابت با نیم دوجین بچه در زیر دماغش ( یعنی در زیرزمین ) بودند ( آدم از آی کیوی بعضیها می مونه !!!)
در مورد نحوه زندانی شدن دختر توسط پدر هم بدانید که پدر از دختر می خواد کمک کنه تا یک در رو به طبقه پایین ببرن ... دو روز اول دستهاش رو می بنده و شش تا نه ماه بعد طوری او رو می بنده که اسیر باشه و فقط بتونه در فضای اتاق حرکت کنه تا به توالت !!! برسه ... نه سال در یک اتاق بوده و کمی بعد پدر سلول رو گسترش می ده و کمی به اون اضافه می کنه .... جوزف ، چندین بار از طرف الیزابت برای خانواده (خودش ) نامه می نویسه تا خانواده رفتن الیزابت رو باور کنند.
بچه ارشد الیزابت یعنی کریستین نوزده ساله (که تمام عمرش رو با مادرش در زیرزمین بهمراه دو برادرش سپری کرده ) و بیماری او باعث می شه که این شکنجه بیش از این ادامه پیدا نکنه و بعد از اصرار مادر (یعنی الیزابت ) به پدر ( که هم پدر الیزابت هست هم پدر خودش ) پدر ( که ظاهراً شوهر الیزابت هست ) مجاب میشه که کریستین ( که نوه رزماری هست ، دختر جوزف هم هست ، دختر الیزابت هم هست ) رو برای معالجه به بیرون بفرسته ... اینجاست که دکترها به حال نزار الیزابت ، نه ببخشید رزماری ، اَه منظورم کریستین بود مشکوک می شن و پلیس و دستگیری و خبرنگارا و دیش و عکس و خبر و مردم علاف ( از جمله آرش پرانتز نویس ) و ....( البته من یه جایی خوندم که کریستین بیهوش می شده و کاغذی توی جیب داشته که توش نوشته بوده مادرم رو نجات بدید )
خلاصه مطلب اینکه در حال حاضر این موضوع و فاش شدنش غوغایی بپا کرده و ملت ( که جون می دن واسه دلسوزی های خروار خروار ) حسابی کولاک کردن ... در ضمن باید عرض کنم که آزمایشات DNA ثابت کردن که فرزندان فوق الذکر از آنِ جناب فریتزل هستند ( حتی DNA از روی نامه هایی که او برای خانواده می فرستاده هم پیدا شده )
(جالبه بدونید Natascha Kampusch هم دختری بود( ده ساله ) که هشت سال در یک سلول (ظاهراً ) غیر نورگیر حبس بوده و در نهایت تونسته فرار کنه ( 2006) و این بعد از جنگ جهانی دوم بدترین داستان شرارت این ناحیه بحساب می آمده.)
در هر صورت این موضوع دیگه اونقدر عجیب و غریب هست که اصولاً نیازی به نتیجه گیری و اظهار نظر نداره ...
اگه مایل هستید در اینباره بیشتر بدونید بد نیست یه نگاهی به لینکهای زیز بندازین :
CNN ( بهمراه سیر تحولات رخ داده در زیرزمین !!! )
نیویورک تایمز (نقل قول از مقاله ) :" رئیس بخش جنایی : ... او زندگی دوگانه داشته ... خانواده ای با هفت فرزند و همسرش ... خانواده ای با هفت فرزند و دخترش "
اشپیگل ( نقل قول از مقاله ) : " واقعه ای که دنیا را تکان داد " ( این مطلب عکسهای جالبی داره ... خصوصاً تصویر جالبی از خانه مورد بحث و همینطور عکسهایی از داخل زیرزمین ) ...
Mirror Online
تیتر پیچیده ای بود ... نه ؟؟؟ حق با شماست ، می شد تیترهای ساده تری هم انتخاب کرد ، اما از آنجایی که حتی المقدور باید هوای خواننده عزیز را داشت ، پس لطفاً علی الحساب همین تیتر را از من بپذیرید ... فقط بدانید و آگاه باشید ماجرا مربوط به مهندس الکترونیک بازنشته ای می شود بنام جوزف فریتزل که نه تنها آبرو و حیثیتی برای آنهایی که با الکترونیک سروکار دارند باقی نگذاشته، بلکه اصولاً آبرویی برای جماعت موجودات نر ( از جمله مردها ) هم باقی نگذاشته است !!! انتخاب تیتر هم از این جهت بوده که اگر مستعد تهوع هستید ، دست کم چند خطی با بنده همراه باشید ...
بعیده که شما نیم نگاهی به اخبار جهان داشته باشید و

جوزف فریتزل هفتاد و سه ساله و اتریشی ، به مدت بیست و چهار سال دخترش رو در یک زندان دست ساز ( در زیر زمین خانه ) حبس کرده ، به او تعرض کرده و البته از محل این تعرضات صاحب هفت فرزند هم شده ( شش فرزند چون یکی فوت می کنه )... خب دیگه حرفی باقی نمی مونه جز کمی ذکر مصیبت که مربوط می شه به الیزابت و فرزندانش !!! البته از این بین ظاهراً چهار بچه خوش شانس تر از بقیه بودند ، یکی که حقیقتاً خوش شانس بوده ، چون در بدو تولد می میره ( و پدر خاکسترش می کنه !!! ) و خلاص ، سه تای دیگه رو پدر می بره بالا ( طبقه بالا ) و همراه با همسرش رزماری ( که میشه مادر الیزابت ) نگهداری می کنه ،ولی بچه های دیگه ( یعنی بچه هی بدشانس ) با مادر ( یعنی خود الیزابت ) در سرداب ( یا زیر زمین یا سلول یا هر زهرمار دیگه ای!!!) زندگی می کنن و شاهد تعرضات چندباره پدر الیزابت به مادرشون ( یعنی خود الیزابت ) میشن و دردناکتر اینکه در طول تمام این مدتی که از زندگی اونها می گذره روشنایی روز رو ندیدند. جالب هم اینکه مادر ( یعنی الیزابت ) با تمام این مشقات به بچه ها خوندن و نوشتن یاد می داده و اونها تلویزیون می دیدن ( ظاهراً اونها یک خط در میون حرف می زنن ... مثل وحشیهای جنگلی ) ... مسخره اینکه رزماری ( مادر الیزابت و همسر جوزف ) در تمام این مدت فکر می کرده الیزابت ( یعنی دخترش ) ازخونه فرار کرده و عضو یک فرقه ای شده ( ظاهراً از اون بد بداش !!! ) ، درحالیکه الیزابت با نیم دوجین بچه در زیر دماغش ( یعنی در زیرزمین ) بودند ( آدم از آی کیوی بعضیها می مونه !!!)
در مورد نحوه زندانی شدن دختر توسط پدر هم بدانید که پدر از دختر می خواد کمک کنه تا یک در رو به طبقه پایین ببرن ... دو روز اول دستهاش رو می بنده و شش تا نه ماه بعد طوری او رو می بنده که اسیر باشه و فقط بتونه در فضای اتاق حرکت کنه تا به توالت !!! برسه ... نه سال در یک اتاق بوده و کمی بعد پدر سلول رو گسترش می ده و کمی به اون اضافه می کنه .... جوزف ، چندین بار از طرف الیزابت برای خانواده (خودش ) نامه می نویسه تا خانواده رفتن الیزابت رو باور کنند.
بچه ارشد الیزابت یعنی کریستین نوزده ساله (که تمام عمرش رو با مادرش در زیرزمین بهمراه دو برادرش سپری کرده ) و بیماری او باعث می شه که این شکنجه بیش از این ادامه پیدا نکنه و بعد از اصرار مادر (یعنی الیزابت ) به پدر ( که هم پدر الیزابت هست هم پدر خودش ) پدر ( که ظاهراً شوهر الیزابت هست ) مجاب میشه که کریستین ( که نوه رزماری هست ، دختر جوزف هم هست ، دختر الیزابت هم هست ) رو برای معالجه به بیرون بفرسته ... اینجاست که دکترها به حال نزار الیزابت ، نه ببخشید رزماری ، اَه منظورم کریستین بود مشکوک می شن و پلیس و دستگیری و خبرنگارا و دیش و عکس و خبر و مردم علاف ( از جمله آرش پرانتز نویس ) و ....( البته من یه جایی خوندم که کریستین بیهوش می شده و کاغذی توی جیب داشته که توش نوشته بوده مادرم رو نجات بدید )
خلاصه مطلب اینکه در حال حاضر این موضوع و فاش شدنش غوغایی بپا کرده و ملت ( که جون می دن واسه دلسوزی های خروار خروار ) حسابی کولاک کردن ... در ضمن باید عرض کنم که آزمایشات DNA ثابت کردن که فرزندان فوق الذکر از آنِ جناب فریتزل هستند ( حتی DNA از روی نامه هایی که او برای خانواده می فرستاده هم پیدا شده )
(جالبه بدونید Natascha Kampusch هم دختری بود( ده ساله ) که هشت سال در یک سلول (ظاهراً ) غیر نورگیر حبس بوده و در نهایت تونسته فرار کنه ( 2006) و این بعد از جنگ جهانی دوم بدترین داستان شرارت این ناحیه بحساب می آمده.)
در هر صورت این موضوع دیگه اونقدر عجیب و غریب هست که اصولاً نیازی به نتیجه گیری و اظهار نظر نداره ...
اگه مایل هستید در اینباره بیشتر بدونید بد نیست یه نگاهی به لینکهای زیز بندازین :
CNN ( بهمراه سیر تحولات رخ داده در زیرزمین !!! )
نیویورک تایمز (نقل قول از مقاله ) :" رئیس بخش جنایی : ... او زندگی دوگانه داشته ... خانواده ای با هفت فرزند و همسرش ... خانواده ای با هفت فرزند و دخترش "
اشپیگل ( نقل قول از مقاله ) : " واقعه ای که دنیا را تکان داد " ( این مطلب عکسهای جالبی داره ... خصوصاً تصویر جالبی از خانه مورد بحث و همینطور عکسهایی از داخل زیرزمین ) ...
Mirror Online
2 comments:
jallalkhalegh ..!!!!!!!
:-o !!!
سلام
از اظهار لطفت ممنون .از اونجا که وحشتناک تازه کارم ،نمی دونستم چطوری تو وبلاگ خودم ،کنار کامنتت تشکر کنم .در هر صورت اصلاحش کردم
ممنون
Post a Comment