Tuesday, April 21, 2009

کاپشن من یک جنایتکار اقتصادی بود !!!

امروز مبلغ چهارصد و شصت و پنج تومان پول خرد از داخل آستر کاپشنم بیرون آوردم به اضافه یک عدد مداد استدلر که انتهای آن با دندان جویده شده بود که متعلق بود به بنده شاید یکی دو سالی می شد که دنبالش می گشتم ...

اینها را که می بینید امروز از داخل آستر کاپشنم در آوردم ؛ از شما چه پنهان مدتی بود که وقتی این کاپشن را می پوشیدم ، مقدار زیادی صدای جیرینگ و جورونگ از انتهای آن می آمد ولی هر بار دستم را در جیب سمت چپم ، یعنی جاییکه به منبع صدا نزدیکتر بود می کردم می دیدم هیچی نیست و خالی خالی است ... البته اوایل ، یکی دو سکه بودند که به هم می خوردند و موردی نبود و دلیلی نمی دیدم وقت با ارزشم را صرف بیرون آوردن چند عدد فلز کنم !!! ولی این آخریها دیگر آستر کاپشنم رسماً شده بود قلک و علاوه بر این که موقع راه رفتن حسابی سر و صدا می کرد و کم کم داشت مایه آبرو ریزی می شد ، سنگین هم شده بود و البته قلنبه !!!

خلاصه امروز افتادم به جان کاپشن فوق الذکر و زیر و رویش کردم تا ببینم اینهمه پول خرد و آن مداد چطور از آنجا سر در آورده اند جیبهای چپ و راست که سوراخی نداشتند ( جمعاً شش جیب ) ولی جیب بغل یک عدد سوراخ داشت که یادم رفته بود بدوزمش !!! خلاصه تمام آن سکه ها باضافه آن مداد استدلر نیم جویده را از همان سوراخ کشیدم بیرون و در آن جیب را هم با نخ و سوزن حسابی کوک زدم و خلاص !

اینهم از ماجرای اختلاص کاپشنم که با حرکت شجاعانه اینجانب در نطفه له و لورده شد ... فقط مانده ام حیران که این کاپشن آب زیر کاه ، مداد استدلر نیم جویده ام را برای چه می خواست؟؟؟

1 comment:

... said...

خوب پس حسابی دوباره پولدار شدی .دیدی که حالا آستر پاره ی یک کاپشن هم به یک دردی میخوره .