Tuesday, October 18, 2005


آرزوهاي خوب

خب اول يه خبر خوب بدم بهتون و اون هم اينكه من يه چند ماهي بايد كلا با فضاي سايبر خداحافظي كنم و فكر نكنم بجز چند دقيقه اي
در روز وارد اين فضا بشم .
ديگه بايد به كاراي مهمتر از آپ كردن وبلاگ و وبگردي (ولگردي مدرن) برسم ( باور كنين موضوع مرگ و زندگيه) و بخاطر همين هم يه مدتي از دست من راحت هستين…
البته ممكنه يه وقتايي بيام و يه چيزايي بنويسم ( ترك عادت موجب مرضه ) ولي ديگه پرانتز و باي پس و پلاس پيكس بطور جدي آپ نمي شن تا من حواسم بياد سر جاش …
اين دم آخري چنتا مطلب هست كه بايد توضيح بدم ، اوليش اينه كه خيلي از كسايي كه اين وبلاگ رو خوندن و منو مي شناسن گله مي كردن كه وبلاگت رو راحت نميشه خوند و نوشته هات چپ اندر قيچي هستش ، شما كه از حرفه ايها هستين ، ولي واسه اونايي كه تازه كارن يا يادشون رفته بگم كه اگه روي صفحه راست كليك كنن و يونيكد رو انتخاب كنن و همينطور Right to Left Document رو ( از همون قسمت ) ، مشكل فارسي ديدن حله (يه چيزي كه هست اينه كه تازه كارا اگه اينكارو نكرده باشن بعيده بتونن اين راهنمايي رو هم بخونن !!! )
نكته بعد اينكه اگه دقت كرده باشين يه قسمت جديد به اين وبلاگ اضافه كردم ( بطور آزمايشي) كه كمك مي كنه خواننده ها پيامها و نظراتشون رو بصورت فوري بفرستن ( يه جورايي شيبه چت روم ) ، طرز كارش هم كه راحته ، يه اسم واسه خودتون انتخاب مي كنين ، اگه دوست داشتين آدرس پست الكترونيك و وب سايت خودتون رو مي نويسين و پيامتون رو مي ذارين ( از شكلكها هم مي تونين استفاده كنين ) و دكمه تگ رو مي زنين ( اينو واسه تازه كارا گفتم…اگه بدونين چنتا تازه كار اين وبلاگ رو مي خونن) ، اينجوري خواننده هايي كه با هم دارن اين وبلاگ رو مي خونن مي تونن بصورت آنلاين اظهار نظر كنن…بدك نيست !!!
خب اينم از اين ….فكر نكنم چيز ديگه اي مونده باشه…
در آخر هم از لطف اونايي كه اين وبلاگ ( و بقيه) رو خوندن و نظرشون رو بمن گفتن و هم اونايي كه خوندن ولي نتونستن ( يا نخواستن ) نظر بدن ممنون…..
البته من همچنان منتظر نظرات شما هستم…. چون يه چيزي حدود چهار ماه من تو اين وبلاگ ( وبقيه) مطلب نوشتم و اين شما هستيد كه بايد نمره بدين كه تو اين مدت كارم چطور بوده ….در هر صورت تجربه قشنگي بود ( هرچند فقط خودم بودم و خودم…بي هيچ نظري از شما…كه البته اونم از ديكتاتوري خودم بود…اين ديكتاتوري هم دليل داشت)…حالا شما كلي وقت داريد كه به كار من نمره بدين………..
دعا كنيم… براي خودمون و ديگران …و آرزو كنيم…براي خودمون و ديگران…. دعاهاي خوب….آرزوهاي خوب… و باور كنيم با هم بودم زيبا تر از بدون هم بودن است… و باور كنيم كه در كنار هم بودن بهتر از روبروي هم بودن است…
به اميد ديدار

Sunday, October 16, 2005


پايان ديكتاتوري در پرانتز
خب امروز روز بزرگي در تاريخ وبلاگ پرانتز هستش…و اون هم اين كه من comment اين وبلاگ رو ( و ايضاً وبلاگهاي ديگه مربوطه رو ) Anyone نمودم و با اين عمل به ديكتاتوري كه در عرصه آزادي بيان ( و البته آزادي عقيده) در اين وبلاگ ( و ايضاً وبلاگهاي مربوطه) وجود داشت پايان دادم…حالا خوانندگان احتمالي اين وبلاگ ( و ايضاً وبلاگهاي مربوطه ) مي تونن ( مي توانند!!!)نظرات كارشناسانه خودشون رو( حاوي قربون صدقه و نيز فحش ) و همچنين پيشنهادات سازنده خودشون رو اعلام كنند…در ضمن آدرس اون وبلاگهاي مربوطه رو كه هي در بالا ذكر كردم در قسمت لينك آوردم…
خلاصه اينكه مرگ بر ديكتاتوري… زنده باد آزادي ( اونم آزادي انديشه ، بيان و عقيده و از اين حرفا)……..

Tuesday, October 11, 2005


عشق بهتر است يا ثروت ( از دفتر انشاي يك دانش آموز بي جنبه )
البته واضح و مبرهن است كه عشق اساس زندگي مردم است و بدون عشق زندگي مفهومي ندارد.وقتي كه يك پسر به يك دختر مي گويد دوستت دارم و آن دختر آناً پشت چشم برايش نازك مي كند عشق صورت گرفته است ( بقول يه بنده خدايي براي هم عشق در بكرده اند) . حالا نكته مهم در اين است كه آن پسر كذايي كه براي آن دختر كذايي عشق در بكرده ( هرچند عشق در بكردن انواعي دارد مانند عشق سركاري و مانند آن كه در اين مقال نمي گنجد) به كدام طبقه از طبقات سه گانه( والبته اخيراً چهارگانه) جامعه تعلق دارد.
اگر از طبقه سوم (يا اخيراً چهارم) باشد كه بالكل عشقش تعطيل است و اصولاً به مرحله پشت چشم نازك كردن نخواهد رسيد(چه رسد به مراحل ديگر) براي جلوگيري از اتلاف وقت برسي طبقات ديگر را وللش…اما اگر از طبقه اول ( كه قربانش بروم خووووب طبقه اي هست آقا…خوووب) باشد يك عشق آتشين در انتظار اوست (باور ندارين؟؟؟) حالا اينكه دختر از كدام طبقه است معمولاً زياد مهم نيست ولي پسر بايد از طبقه اول باشد كه اگر هم نباشد بايد بشود(بروش آفتاب پرست و ژانگولر)
اما ثروت يك چيز مضخرفي است كه اصولاً هيچ كس از آن خوشش نمي آيد بااينحال همه شبانه روز در پي آن روانند(بهتره بگيم دوانند)…ثروت همان چيزي است كه مي توان به مدد آن همه چيز از شير مرغ تا جان بي ارزش آدميزاد وايضاً همان عشق مادرمرده را بمقدار انبوه خريداري نمود.
من از اين انشا نتيجه مي گيرم كه عشق بهتر است اما ثروت بهترتر تر است.

Sunday, October 02, 2005

نان و عشق و ميكروسكوپ الكتروني
مي گم كه بعضيها براي دوست دختراشون چه كارا كه نمي كنن…البته تو ايران كه قربونش برم آخر عاقبت اين چيزا معمولاً ختم به خير نميشه ، ولي جاهاي ديگه دنيا مثل اينكه ملت قلبشون حسابي واسه هم مي تپد!!!نمونه اش هم همين ديويد مك كارتي از دانشكده داروسازي دانشگاه لندن هست كه ديگه انگار ترمز بريده….
ماجرا از اين قراره كه جناب مك كارتي كه عادت داشتن با ميكروسكوپ الكتروني واسه دوست دخترشون كارت كريسمس درست كنن ، اينبار تصميم گرفتن كه يه كارت باحال درست كنن …آخه از شما چه پنهون دوست دختر ايشون عادت داشته كه نمك و فلفل زياد رو غذاش بريزه…ديويد هم دست بكار ميشه و با ميكروسكوپ الكتروني يه عكس باحال از يه دونه فلفل و يه دونه بلور نمك ( دقت كه كردين…از هر كدوم فقط يه دونه!!!) مي گيره…نكته جالب اينكه همين عكس عاشقانه!!! ديويد برنده جايزه مسابقه عكاسي جلوه هاي دانش امسال ميشه ، به همين سادگي…
يك عكس رويايي از يه دونه فلفل نارنجي ( به نشانه داغي خورشيد و ايضاً فلفل) و يه دونه بلور نمك آبي ( به نشانه اينكه منشا اون از درياست) … رمانتيكه ، نه؟؟؟
نكته مهم اينكه رنگها بعداً اضافه شدن…حتماً مي دونيد عكسهايي كه با اين نوع ميكروسكوپها گرفته مي شن سياه و سفيد هستن…زحمت رنگ كردن عكسهاي ديويد رو همكارش كشيده…
بين عكسهاي برنده بجز عكس ديويد يه عكس جالب ديگه هم وجود داشت (البته از نظر بنده)كه يه سلول سرطاني رو در حال خزيدن بداخل يكي از منفذهاي يه فيلتر كاغذي آغشته به ژل نشون ميده( اين يكي كار يه خانوم بوده با ميكروسكوپ الكتروني) اين عكس برنده بخش عكسهاي پزشكي و حيات شده … .هرچند عكسهاي ديگه هم در نوع خودشون جالب بودن ولي خودم از اين دوتا بيشتر خوشم اومد…