Thursday, August 16, 2007


نامه ای به متولد ماه مرداد

سلام ، به هر ترتیبی بود آمدم ، قراری با خودم دارم و به هر ترتیبی باید به آن عمل کنم . این کار مرا خشنود می کند ، اما تو را نمی دانم ، خودخواهم نه؟؟؟

دوسال پیش از یک احساس ناگفته گفتم. احساسی که کمی ناپخته بود ، با اینحال بود . وجود این احساس وجود یک زندگی بود و درست یا نادرست آنرا با تمام وجودم حس می کردم . و تمام اینها را در چنین روزی نوشتم .

سال پیش نوشتم که باید شکر کنی ، چون خداوند فرصت زندگی به توعطا کرد ، این فرصت زندگی را هم در همین مرداد به تو عطا کرد.
سال پیش نوشتم که باید جشن تولد تو ( و همه ما ، فرقی هم ندارد ) یک جشن شکرگزاری باشد از کسی که می گویند در آسمانها جای دارد ، همو که همه ما می شناسیمش. اینها را هم در چنین روزی نوشتم.

امروز هم می نویسم و می گویم که معتقدم باید این روز را جشن گرفت و بایدسپاس گفت ، چون روز تولد تو روز آغاز حضورت در میان خاکیان است ، حضور در این هستی ، حضور روی زمین ، زمینی که از خیلی بالاتر ها شبیه یک سیب است . و این شبیه سیب بودن هم حکایتی دارد. چه تشابه عجیبی هست بین زمین و زندگی. چه تشابه عجیبی هست بین زندگی و سیب . البته اگر از خیلی بالاتر به آن نگاه کنیم.

می دانم و می دانی که دنیا بیرحم است ، می دانم و می دانی که خونخواران وحشی دارد ، می دانم و می دانی که باید موجوات معصوم را از شر موجودات پلید رهانید ، می دانم و می دانی که عاشق بودن در این روزگار سخت است و شاید هم اگر کسی ادعای عشق کند به آتش کینه و تمسخر می سوزانندش ، همه را ، هم من می دانم و هم تو بهتر از من می دانی ، اما کاش می شد دنیا را از خیلی بالاترها دید ، آن موقع است که می شود آن سیب گلاب را با تمام زیباییها و پاکی هایش دید و با لذت تمام گازش زد و پلیدیها را گذاشت برای اهلش .

Tuesday, August 14, 2007

بازگشت به وطن !!!

اگر عبارت " یادداشتهای یک انسان چپ دست " برای شما آشناست ، به احتمال قریب به یقین مدتی پیش به قدمت چند ماه ، به وبلاگی سر زده اید که این عبارت بر پیشانی آن بوده است. وبلاگی به کسر پ ( و نه به فتح پ ) .

درست و درمان بخاطر ندارم که پرانتز دات میهن بلاگ دات کام دقیقاً از چه زمانی بروز نشده است ، شاید یکی دو ماه ، بلکه هم بیشتر . از شما چه پنهان که گاهی ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار می افتند تا تمام امور دنیوی و غیر دنیوی آدمی معلق بماند بین زمین و آسمان و این به پرانتز و پرانتز نویسی بنده هم سرایت کرده است .

از عوامل گونه گونی که در سر راه این پرانتز نویسی بروز کرده است مهمترینشان همان مشکلی است که شاید شما هم به آن پی برده باشید . اگر سری به آدرس وبلاگ بیاندازید با جنازه ای روبرو می شوید که در آن آخرین پست ها را بصورتی بی رنگ و لعاب مشاهده خواهید کرد و امکان نظر دادن و حتی دسترسی به مطالب گذشته ممکن نمی باشد. البته این مشکل را که برای پرانتز و صدها وبلاگ از این دست روی داده است ، به خرابی یک هارد ( گمان می کنم در سرزمین یانکی ها) نسبت می دهند ( این را خود میهن بلاگی ها گفته اند ) .. راست و دروغش بر گردن خودشان ولی در حال حاضر صلاح این بود که بار و بندیل را ببندیم و از میهن بلاگ به موطن پرانتز ، یعنی همین بلاگر خودمان کوچ کنیم.
من یاد بتازگی آموخته ام که " انسان باید هر پیشامد ( یا هر موجود بدی ) را به نفع خود تبدیل به خوب نماید و خیر " . معتقدم که از همین راه می توان پیشرفتی بسوی آدمیت داشت. شاید بتوان همین قانون را در مورد پرانتز هم اجرا کرد .