Monday, October 29, 2007

قتل عام دلفینها : یک مبارزه اساسی با دلفینهای قاتل !!!

این مطلب در واقع مکملی است برای پُست قبلی . من در این پُست پس از یک مقدمه نسبتاً طولانی به بیان آنچه در مورد کشته شدن اسرارآمیز دلفینها در خلیج فارس حدس می زنم می پردازم...

سالهاست که کشورهای قدر قدرت عالم ، تلاش می کنند تا طبیعت ( وجانوران) را برای مقاصد نظامی رام نمایند . دلفین و شیر دریایی و کوسه و حتی نهنگ های بِلوگا بهترین گزینه ها برای این کار هستند. تا جاییکه من اطلاع دارم در زمان جنگ ویتنام و حتی در جنگ جهانی دوم از جانواران تربیت شده نظیر دلفین برای انجام ماموریتهای خطرناک در جنگ استفاده می شده است.

نیروی دریایی آمریکا برنامه ای در رابطه با استفاده از پستانداران دریایی دارد که یکی از جالبترین نمونه هاست : دلفینها تعلیم داده می شوند تا در زیر آب و اطراف شناورها و خصوصاً بنادر به گشت زنی بپردازند و در صورت حس کردن مورد مشکوکی آنرا به تعلیم دهنده خود ( که بر روی آب در قایقی منتظر علامت دلفین است ) اطلاع دهد. مثلاً اگر دلفین در زیر آب با یک غواص دشمن مواجه شد سریعاً محل غواص را به مربی خود گزارش می دهد .به دلفین آموزش داده شده است تا در صورت مواجهه با غواص دشمن با جهشهایی از آب به بیرون بپرد تا دشمن با استفاده از بمب یا سلاحهای صوتی(چیزی که دلفین به آن بسیار حساس است) نتواند به آن صدمه ای بزند.در مواردی حتی به دلفین آموزش داده می شود تا ماسک هوای غواص را از دهان او بیرون آورد!!! و او را مجبور کند به سطح آب بیاید. نصب سلاح ، دوربین ، لیزر و حتی آمپول CO2 بر روی این جانوران برای حمله به دشمن هم امکان دارد. مین یابی ، تشخیص کشتی های خودی از دشمن ( از طریق تشخیص صدای موتور آنها ) و نصب مین و بمب بر روی شناور دشمن و ده ها مورد دیگر نشان می دهد که یک دلفین آموزش دیده چه کارهایی می تواند انجام دهد و چه خطراتی برای دشمن و چه مزیتهایی برای صاحبان خود دارد.

به عقیده بنده دلیل خودکشی !!! دلفینها می تواند یکی از این موارد باشد :

ایجاد یک لشکرکشی اساسی زیر آبی ( و شاید روی آبی ) از سوی کشورهای متخاصم با ایران که همین باعث شده تا چنین تاثیری خصوصا روی دلفینها داشته باشد ( همان خصوصیت امواج مافوق صوت) که البته این احتمال چیز تازه ای نیست و قبلاً در موردش ( در پُست قبلی ) نوشتم.

احتمال دیگر که از نظر من مهمتر است دست داشتن انسان در این کشتار است: مقابله با دلفینهای قاتل ( همان دلفینهای تعلیم دیده ای که بحثش را کردیم !!!) . از آنجاییکه این دلفینها هر جایی زیر آب می توانند باشند وبه هیچ گونه ای هم نمی توان آنها را از سایر دلفینها تمیز داد ، پس برای مقابله با آنها تنها یک راه باقی می ماند و آن چیزی نیست جز یک قتل عام اساسی و یک دلفین کشی تمام عیار . طوری که تر و خشک با هم بسوزند .این چیز جدیدی نیست ، در جنگ ایران و عراق ، آمریکا از چندین دلفین آموزش دیده در خلیج فارس برای نگهبانی از ناوهای خود استفاده می کرده است و نیروهای ایرانی که از این موضوع مطلع شده بودند سوار بر قایق موتوری و با مسلسل هر دلفینی را که مشاهده می کردند می کشتند. در حال حاضر هم گمان می کنم چنین وضعی پیش آمده :
ایران سعی در مقابله با دلفینهای قاتل دارد ، در ابتدا سعی کرده بطور دستی آنها را نابود کند ، ولی در مرحله بعد از چیزی برای تولید امواج مافوق صوتِ گمراه کننده استفاده کرده است تا دلفینها را وادار به خودکشی کند تا از این طریق دلفینهای مهاجم را هم نابود گرداند.

در آخر هم ممکن است عکس مطلب صحیح باشد : ایران چنین دلفینهایی در اختیار دارد ( که واقعاً هم دارد !!! ) که آنها را در خلیج فارس به ماموریت می فرستد و این آمریکاییها ( یا کلاً دشمن ) هستند که با استفاده از موارد گفته شده و برای مقابله با دلفینهای قاتل ایرانی ، به کشتار دلفینها می پردازند ...

شاید مطلب روشن شد ... خدا را چه دیدید....

Sunday, October 28, 2007

مرگ دلفینهای خلیج فارس و سیخونکِ آرش!!!
این پُست در مورد مرگ دلفینها یا همان خودکشی دلفینهاست که خودم شخصاً این عبارت آخر را بیشتر می پسندم ... قرار بود در همین یک پُست موضوع را تمام کنم اما از آنجایی که اعلام شده که قرار است ظاهراً فردا نتیجه نهایی برسی های انجام شده روی مرگ و میر دلفینها اعلام گردد تصمیم گرفتم موضوع اصلی ( که نظر شخصی بنده در مورد این موضوع است ) را فردا اعلام نمایم ... موضوع جالبی خواهد شد ...

اواخر شهریور ماه امسال بود که با ناز و غمزه خبر تلف شدن تعداد بسیار زیادی دلفین در سواحل خلیج فارس ( جاسک ) از رسانه ها پخش شد. گویا این جانوران بانمک و دوست داشتنی در یک اقدام جنون آمیز بطور دسته جمعی با آمدن به ساحل دست به خودکشی زده بودند.

بعد از پشت گوش انداختنهای بسیارِ مسئولین محترم و اعتراضات محدود دوست داران طبیعت در نهایت طبق معمول کمیته ای تشکیل شد تا علل وعوامل این رخداد معلوم شود.

هنوز مدتی نگذشته بود که همین چهار شنبه گذشته چیزی حول و حوش هفتاد – هشتاد دلفین دیگر هم به جمع دلفینهای خودکشی کننده اضافه شدند تا دیگر موضوع تبدیل به یک موضوع تاپ و عجیب - غریب گردد.

تا به امروز که بنده این سطور را می نگارم ( یعنی شنبه پنجم آبان هشتاد وشش )کمیته فوق الذکر ( و نیز کمیته های موازی دیگر) چندین و چند علت برای این موضوع پیشنهاد داده اند : از آلودگی نفتی و سهل انگاری نیروگاه برق بندر عباس گرفته تا تورِ صیادان و الی آخر.... .

هر چند هنوز نتیجه نهایی اعلام نشده است اما گویا نمونه برداری هایی صورت گرفته و عنقریب ( فردا به احتمال زیاد ) علت اصلی این موضوع اعلام گردد. ولی اجازه بدهید بنده هم سیخونکی به موضوع بزنم و یک فرضیه ارائه دهم. البته حتماً در پُست بعدی اینکار را خواهم کرد فقط یک مقدمه چینی کوچک :

یکی از خصوصیات عمده پستانداران دریایی ( نظیر نهنگ ها و همین دلفینها) قابلیتهای این جانوران در تشخیص امواج مافوق صوت است . اصلاً این جانوران از طریق تولید همین امواج است که کارهای مهمی نظیر جفت گیری را انجام می دهند. این یک بخش قضیه .
یکی از معماهایی که درباره این دسته از جانوران وجود دارد و هنوز هم که هنوز است بطور تمام و کمال حل نشده است چیزی است که به خودکشی دسته جمعی این جانوران مشهور است.چیزی نظیر مورد اخیر در جاسک. دانشمندان یکی از علتهای این موضوع را همین قدرت تشخیص امواج مافوق صوت می دانند. به برکت دعواهایی که بر سر نفت و این قبیل چیزها در خلیج فارس وجود دارد تعداد زیادی ناو و زیردریایی و امثالهم در خلیج فارس پرسه می زنند که اتفاقاً منابع اساسی تولید امواج مافوق صوت هستند( پروانه و موتور شناورهای تجاری و تفریحی و صیادی و ... را هم فراموش نکنید) . از آنجایی که امواج تولید شده توسط چنین وسایلی با آنچه که پستانداران دریایی تولید می کنند شباهت دارد ، جانور بخت برگشته که گمان می کند مثلاً جفت خود را یافته به دنبال منبع صدا می رود ، سیستم جهت یابی آن مختل می شود و سر از آبهای کم عمق در می آورد و بعد هم که گرفتار شدن در ساحل است و مرگ.

این یکی از دلایل موجه و تا حدودی پذیرفته شده در زمینه خودکشی این جانوران است و از قضایِ روزگار چیزی است که بنده در مجموعه علتهای ذکر شده توسط کارشناسان و مسئولین ندیده ام یا اگر هم اشاره ای به این موضوع شده در حد اشاره باقی مانده و زیر سیبیلی هم رد شده است و همین راهِ شک را بر من هموار کرد.


بیایید با هم شک کنیم :

روی بدن دلفینهایی که شهریور تلف شدند آثار زخم دیده می شد ، ولی روی بدن دلفینهایی که جدیداً در ساحل تلف شدند هیچ اثر زخمی دیده نشده ( یا کمتر بوده)

دلفینهایی که جدیداً در ساحل تلف شدند اصولاً متعلق به دریای عمان نبوده اند .

طبق گفته های کارشناسان تاثیر آلودگی زیست محیطی در مرگ دلفینها منتفی است.

دلفینهای با سن بالا معمولاً بطور طبیعی خودکشی می کنند ، ولی در بین دلفینهای تلف شده در جاسک نمونه های جوانتری هم دیده شده است.

محلی هایی که دلفینها را در ساحل دیده بودند برای نجات آنها اقدام کردند و بعضی از آنها را به آب برگرداندند ، ولی دلفینها در تصمیم خود برای خودکشی مصر بوده اند ، از دریا فرار کرده و خود را به ساحل انداخته اند.

علاوه بر دلفینها چند نهنگ هم تلف شده اند .( تور صیادی و نهنگ؟؟؟)


این مطلب در همینجا تمام می شود . پُست بعدی مربوط می شود به بیان احتمالات شخصی بنده برای مرگ دلفینها... در این پرشین گُلفِ ما چه می گذرد !!!! ... امان از آدم دوپا که این دلفین را هم برقص در آورده ...
این را هم ببینید ( لطفاً ):



Friday, October 26, 2007

سند منگوله دار یک قطعه ماه و یک گودال عظیم الحفره !!!

این مطلب یادبودی است برای مورچه خوار و آن اتوبوسِ جهانگردی معروفش ( یادتان هست که؟؟؟)

بنده یک برادرزاده ای دارم که پسر بچه مهربان و با ادب و البته باهوشی است ( بزنید به تخته لطفاً ) . این بچه مهربان و با ادب و تیزهوش ( به تخته زدید؟؟؟ ) چند وقتی است که صاحب یک تلسکوپ شده است. البته نه از آنهایی که کهکشانها را رصد می کند ؛ بلکه یک نمونه نسبتاً اسباب بازی که می تواند کره ماه ونهایتاً (با ضرب و زور ) یکی دوتا از سیاره های دور و بر ما را نشان بدهد.

البته من که در ابتدا چشمم آب نمی خورد این وسیله لوله ای شکل بتواند دوصد متر ( همان دویست متر خودمان ) آنطرف تر را هم نشان دهد با اصرار این برادرزاده از داخل چشمی به ماه نگریستم : خوب از حق که نگذریم یک چیزهایی دیده می شد . چاله چوله ها و این چیزها. در نهایت من که تا بحال بصورت real-time چاله چوله های ماه را ندیده بودم کمی تا قسمتی افسارم از هم گسیخت ...بگذریم.... .

در رصد های بعدی ، بنده یک قطعه زمینی روی ماه نشان کردم (یا بهتر بگوییم ، یک قطعه ماه!!! ) تا اگر روزی روزگاری این علم لاکردار پیشرفت تر کرد و این جیب لاکردار ما هم در همان راستا یک تکانهایی خورد ، آن قطعه زمین (یا همان قطعه ماه ) را تصاحب کنم و به مدد چند کارگر افغانی و یک بار آجر آنجا را بسازیم برای زن و بچه. خلاصه سرتان را بدرد نیاورم ، دیشب که این برادرزاده جانِ ما زیگیل شد تا برویم رصد شبانه ( قرص ماه هم نیمه تکمیل بود ) به آن منطقه نشان کرده نگریستم ، چشمتان روز بد نبیند : گودالی عظیم الحفره در ماه ایجاد شده بود البته به مرکزیت قطعه زمین بنده !!! که ظاهراً ناشی از تصادم یک جسم شهاب سنگ گونه با زمینِ بنده بود. نمی دانم هر چند هزار سال یکبار روی این ماه چنین اتفاقاتی می افتد ، شما می دانید؟؟؟

Tuesday, October 09, 2007

یک اس ام اس فتوحیانه
طرح تعویض خانومهای فرسوده و سن بالا آغاز شد قدسی بده هستی بگیر

Saturday, October 06, 2007

بازهم آمدم
معمولاً زمانیکه این پرانتز مدتی خاک می خورد و بعد دوباره سر و کله من پیدا می شود تا فوتی بر آن بدمم و گردی از چهره اش بتکانم ، مجبورم برای اتصال دو بخش جدا افتاده پُستها و پر کردن فاصله بین دو پست کمی آه و ناله سر دهم
دیر به دیر آپ شدن این وبلاگ مادر مرده هیچ دلیلی ندارد جز اینکه آرش خانِ پرانتز نویس قدری سهل انگار است و چشمانش رو به حقایق بسته و البته کمی بد شانس و از همه مهمتر اینکه هیچ بماند
بعضی وقتها که پیش خودم فکر می کنم می بینم در این دنیای عریض و طویل هیچ چیز جالب و دندانگیری وجود ندارد که بنده در موردش دو خط بنویسم چه در اینجا چه بر کناره روزنامه یا بر روی دیوار یا هر جایی که قابلیت نوشتن داشته باشد .از چه بنویسم : از خودم و پیله ای که بدور خود تنیده ام ؟؟؟ از عشق و زندگی ؟؟؟ از سیاست و مردگی ؟؟؟ از چیزهایی که دود شدند و رفتند و کاش دود شده بودند؟؟؟ از رنگ و نقش ونور آسمان؟؟؟ از چه؟؟؟