Friday, August 15, 2008

شمعهایی که ملودی یگانگی می نوازند

بنا بر سنت هرساله وبلاگ پرانتز، امروز وقت آن شده که باز هم برای یک دوست قدیمی مطلبی بنویسم... البته اینبار برخلاف سالهای پیش تنها درباره او خواهم نوشت ، نه خطاب به او ...

بهانه این سنت هر ساله که از شروع بکار این وبلاگ همواره با این وبلاگ همراه بوده ، روز تولد آن دوست است. حول و حوش چهار سالی می شود که بنده ایشان را می شناسم و این آشنایی هم بر امواج خطوط دایل آپ سوار بوده و بصورت کاملاً صفر و یک !!! دوران خوبی بود برای خودش و خوب یا بد چیزهایی آموختم ... اصولاً خشت خشت این دنیای پهناور و دستگاه عریض و طویل خلقت ، آمیخته با آموزش است و زنهار و حاشا !!! بگذریم ...

گفتنی در این باره زیاد است و هم خود این دوست و هم اتمسفر آن زمان وجود من ، برای خودش حکایتی شنیدنی دارد که شاید خود آن دوست هم تمام آنرا نداند ( برای آشنایی با این اتمسفر می توانید به پستهای حول و حوش همین تاریخِ سالهای پیش پرانتز سر بزنید ... البته برخی از این پستها در سرور میهن بلاگ هستند و قابل دسترسی نمی باشند ) .

لازم است بگویم که مدتی است از این دوست بزرگوار خط و خبری ندارم ، با اینحال هر از گاهی که دکمه ریپلی زندگی را می زنم ، او را بخاطر می آورم و به او فکر می کنم ... گمان می کنم آدم عجیبی بود ... مسلماً در گوشه ای از همین دنیا زندگی می کند و فقط می توانم امیدوار باشم که در آرامش است ... و با آرامش شمعهای کیک تولدش را فوت می کند ...



Thursday, August 14, 2008

سینزهم آگوست و یک موجود لفت هند !!!!

" یکی از اصول اساسی ما این است ، تا دست چپ مثل دست راست نشود آرام نمی گیریم " (از کتاب چپ دستها از نویسنده ای که اسمش یادم نیست ولی درآلمانی بودنش شکی نیست )

در این وبلاگ به مناسبتهای مختلف برای برخی ( چه انسان و چه غیر انسان ) پیامهای تبریکی فرستاده ام (نمونه اش تبریک هرساله روز تولد به دوست قدیمی گمشده ام و نیز تبریک عید امسال به درخت آلوچه حیاط منزلمان ) ، ولی اینبار برای خودم نوشابه باز کرده ام و می خواهم به خودم تبریک بگویم ...

تبریک به چه مناسبتی؟؟؟ حدس بزنید لطفاً !!! چی؟؟؟ برنده جایزه بانک شدم؟؟؟ ازدواج کردم ؟؟؟ مدرک تحصیلیم رو ارتقا دادم ؟؟؟ روز تولدمه ؟؟؟ بچه دار شدم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نه هیچ کدام ... امروز روز سیزدهم یا بهتر بگم سینزهم ( برای رفع نحوست سیزده ) آگوست یعنی روز جهانی چپ دستهاست و از قضای روزگار بنده حقیر هم چپ دست هستم... دلیل از این بهتر؟؟؟

اصولاً چپ دستها در تاریخ بطرز نافرمی مورد ظلم و ستم قرار گرفته اند ( باور کنید!!! ) و البته ظاهراً قصد دارند ( چپ دستها رو عرض می کنم ) یه جورایی به این سالها ظلم و ستمی که راست دستها به اونها روا داشتند ( شمایی که در حال حاضر این مطلب رو می خونید به احتمال نود تا نود و هفت درصد راست دست تشریف دارید ) یه جورایی پاسخ بدند که البته به من ربطی نداره ... .


باید گفت هرچند زندگی در دنیای راست دستها کمی خسته کننده است و حتی بنده هم نمونه هایی رو تجربه کردم ( مثل کنکور همین چند سال پیش که مراقب بعد از اینکه بو برد من چپ دستم گیر سه پیچ داد که باید از دوتا صندلی استفاده کنی !!! ) ولی باید گفت یکی از قابلیتهای انسان ، توانایی تطبیق یافتن با محیطه و این در مورد ما چپ دستهای در اقلیت ( که بزور ده درصد کل ساکنین کره زمین رو تشکیل بدیم ) هم صدق می کنه . درسته !!! ما تطبیق پیدا کردیم تا بتونیم در دنیایی که راست دستها ساختند زندگی کنیم ... البته یه شایعاتی در مورد اینکه چپ دستها اینتلیجنت تر ( از جساراتاً راست دستها ) هستند هم وجود داره که بدلیل اینکه حمل بر خودستایی می شه ازش می گذریم !!!

خلاصه همینه که هست ... می خوام بخوام نمی خوام هم نخوام ... دیگه برم که این ماوس راست دست داره روانیم می کنه ،می ترسم از سر له شدگی اعصاب چیزی بگم که نباید بگم و شرمنده شما بشم که تا اینجا منت بر ما گذاشتید و مطالعه فرمودید این خزعبلات رو .
در ضمن امروز بی بی سی فارسی گزارشی درباره روز جهانی چپ دستها پخش کرد که جمله قصار اول مطلب رو هم از اونجا کش رفتم . راستی خوب شد یادم آمد : روزم مبارک !!!

توجه شما را به لینکها زیر جلب می کنم :

سایت رسمی روز جهانی چپ دستها

شمه ای از بدبختی های چپ دستها ( از همان سایت )

شخصیتهای مشهوری که اتفاقاً !!! چپ دست بودند

مقاله واشنگتن پست