Thursday, January 29, 2009

از اون بالا کفتر می آیه !!!

پوستر جشنواره فیلم فجر امسال از آن شاهکارهایی است که دیگر ته شاهکار است. اولین بار که این مرغان را دیدم در یکی از روزنامه ها بود ( فکر کنم همشهری ) و اصولاً به ذهنم خطور نکرد این مال جشنواره است . خوشم هم آمد و گفتم " این رو از یه جایی گیر میارم می زنم روی دیوار اتاقم ... خیلی باحاله !!! " البته بعد از اینکه مطلبش را خواندم دیدم این پوستر اصلی جشنواره است ...

قبل از هر چیز توجه شما را به این گفته شیرین تر از شکر جناب شاه حسینی دبیر جشنواره فیلم فجر جلب می کنم : " قطعاً یکی از سرگرمی های شرکت کنندگان در جشنواره ( فیلم فجر امسال ) شمردن این مرغ هاست که ببینند سی مرغ هست یا نه !!! "  خدایا خودت رحم کن !!! چند نفر دیگر شبیه به این جناب شاه حسینی در اطرافمان داریم ؟؟؟

عرض کنم به خدمت شما من همه چیزی در این پوستر اصلی جشنواره فیلم فجر می بینم جز نشانه ای ( هر چند اپسلون وار )از فیلم و خلاصه چیزی که بشود یک جوری به هنر هفتم الصاقش کرد !!! ظاهراً قرار بوده در این اثر هنری " حس پیروزی انقلاب و بحث تعاون " تزریق شود که البته شده و نگاه ویژه ای هم به " سی سالگی انقلاب و سی مرغ و سینما " شده است . البته جناب بیدقی (طراح پوستر ) زحمت کشیده اند ( هر چند شما هم با بنده موافقید که ایده کار قدیمی شده !!!) ولی من یکنفر ارتباط این مرغان پران را با جشنواره فیلم فجر نمی فهمم  خلاصه جمع پرندگان جمع است و جای مرغ و خروس و اردک و غاز و قو و لک لک و شترمرغ و حتی کبوتر هم خالی است. اینکه گناهشان چه بوده که در این " طرح تعاون " شرکت داده نشده اند را نمی دانم . شاید شترمرغ و خروس و مرغ و برخی دیگر چون ناتوان از پروازند در این جمع نیستند. ولی اینکه مفهوم تعاون و تعالی را نقض می کند .مگر قرار نیست همه با هم برسیم به آن شمسه ای که هدهد نگاه می کند ؟؟؟ یعنی در این پیکره جایی برای همه نبود ؟؟؟

یک توضیح  : مرغ و خروس و اردک و غاز و قو و لک لک و شترمرغ و حتی کبوتر ما به ازاهایی در دنیای حقیقی دارند ... مثلاً جناب اصغر فرهادی و فیلمش ( درباره الی ) به جشنواره راه داده نشده ( تا جاییکه من می دانم ) چرا ؟؟؟ چون گلشیفته فراهانی در فیلمی آمریکایی بازی کرده ... اینهم از مرغ و خروس جشنواره ما ...

اگر مایلید :

سایت جشنواره فیلم فجر

پوسترهای دیگر جشنواره

نظرات ملت را بخوانید ... خیلی جالب است 

خبر مهرنیوز





Tuesday, January 27, 2009

موبایل نوشت و ورود مالتی مدیا به پرانتز

از امروز یک بخش جدید به پرانتز اضافه می شود تحت عنوان " موبایل نوشت " . یکسری محتواهایی را که می شود با این دوست همیشه همراه ( یعنی موبایل ) تهیه کرد در  موبایل نوشت استفاده خواهد شد مثل تصویر ، صدا و ویدئو ( و شاید چیزهای دیگر ) . موبایل ( یا همان تلفن همراه یا بطور صمیمانه تری گوشی ) که دیگر تقریباً همگانی شده ابزار خوبی است برای چنین کاری . چون بجای اینکه شما چندین و چند وسیله ( مثل ضبط صوت ، دوربین عکاسی ، دوربین فیلمبرداری و ... ) را با خود همراه کنید ، با داشتن یک  گوشی همراه ، می توانید علاوه بر تلفن همه موارد ذکر شده باضافه چند مورد دیگر را بهمراه داشته باشید و این یعنی معجزه تکنولوژی . البته مطالب با احترام کامل به حقوق شهروندی ملت تهیه خواهند شد و نهایت تلاش را می کنم که هیچ گونه تصویر یا صدا ( یا هر چیز دیگری ) که  باعث  درب و داغان شدن حریم خصوصی دیگران شود در اینجا استفاده نگردد .

 ایجاد بخش موبایل نوشت در پرانتز هم  چندین دلیل دارد که مهمترین آنها ایجاد محتوایی است که متعلق به خودم باشد و بجای استفاده از محتواهای این سایت یا آن شخص کمی هم خودم در جریان محتواسازی در این دنیای مجازی سهم داشته باشم و همیشه استفاده کننده نباشم. از طرفی با این روش مطالب مستند تر و احتمالاً برای خواننده جذاب تر خواهند شد.

دیروز فرصتی دست داد و من در شهر محل تولدم  چرخی زدم و با موبایل چندتایی عکس گرفتم و برای اینکه  موبایل نوشت پرانتز بطور رسمی افتتاح شود این تصاویر کاملاً جدید را می ریزم در این بخش ... تا بعد چه شود ...

   شیطان کوه از روی پل استخر ( همین تصویری که مشاهده می کنید )

   استخر و غولهایی که سر بر می آورند( یکی سبک چینی دارد ... البته در عکس واضح نیست )

 قوری معلق در آسمان ( نماد شهر چای )   

Monday, January 26, 2009

راهم داد !!!

لازم است خدمت شما عرض کنم که دوباره Blogger ، بنده را به داشبوردش راه داد و این دقیقاً بدین معنی است که دیگر نیازی نیست از روش خوشگلی که در پست قبل عرض شد استفاده کنم ... تنها می ماند آن پسوردی که به Scribe Fire لو دادم که آنرا هم در اسرع وقت تعویض می کنم .

در هر صورت مدتی است که چند موضوع در مغزم به حالت Stand By مانده بودند و اکنون با خیال راحت می توانم بریزمشان درون پرانتز . فعلاً اما علی الحساب تصویر جدید وبلاگ دنیای ما را داشته باشید ( موج و آدمهای روبرویش ) تا بیایم کم کم هم مطلب بریزم توی پرانتز و هم دستی به سر و رویش بکشم ...



Thursday, January 22, 2009

یک راه حل خوشگل (اگر با Blogger مشکل دارید بخوانید )

یکی از آن مشکلات اساسی که یک بلاگر ممکن است با آن مواجه شود این است که نتواند وبلاگش را بروز کند ... مشکل زمانی حادتر می شود که درست در همین زمان هم انواع و اقسام سوژه ها در اطرافش رخ دهد ( کنار خودش ، کنار اتاقش ، کنار خانه اش ، کنار شهرش ، کنار کشورش ، منطقه اش ، قاره اش ، سیاره اش ، کهکشانش ، دنیایش و ... ) ... خلاصه در این مدتی که بنده از آخرین پستم گذشت دیگر قادر نبودم چیزی بریزیم توی وبلاگ پرانتز تا امروز ( یا بطور دقیق تر  دیروز )که با هر ضرب و زوری راهی پیدا کردم ...

نمی دانم مشکل از کجاست ... هر از چند گاهی  سرویس Blogger گوگل عزیز دچار چنین مشکلاتی می شود  ( یک نمونه ). کار بجایی رسیده که گوگل ( و بلاگرش ) با روشهای مختلف از کاربران می خواهد که این مشکلات و خطا ها را گزارش دهند تا متخصصین راهی بیابند برای آنها. یکی از این مشکلات که بنده را حقیقتاً عاصی کرده مشکل در اتصال به وب سایت Blogger است . دیشب فرصتی دست داد و من گروهها و فروم ها و هر آنچه که در گوگل و بلاگرش وجود دارد شخم زدم تا ببینم مشکل از کجا آب می خورد... راهکار خود گوگل ( و بلاگرش ) بیشتر روی این موضوع می چرخد که یا اتصال اینترنت شما ( یعنی من !!! ) مشکل دارد یا اینکه تنظیمات مرورگری که استفاده می شود .پیشنهاد گوگل ( و بلاگرش ) این است که کوکی ها و کاشه ها را پاک کنید و تنظیمات امنیتی مرورگر را هم درست تنظیم کنید تا مشکل حل شود  . خصوصاً اسکریپتها را فعال کنید. این موارد را بنده اجرا کردم و مشکل حل نشد. دفعه قبل که چنین اتفاقی افتاده بود ( چند ماه پیش ) من ویندوز را دوباره نصب کردم و مشکل حل شد . ( حالا نمی دانم مشکل برای چه حل شد و اصولاً ربطی داشت به اینکار یا نه ) .

خلاصه با شخم زدنهای دیشب  من رسیدم به اینجا  که دقیقاً مشکل بنده است.( بخش دوم توضیحات ) البته این هم فقط ذکر مصیبت بود و بدون اینکه راه دست و درمانی نشان دهد من را پاس داد به status page ( صفحه جالبی است و ارزشش را دارد که بوک مارک شود ) .نکته جالب اینکه ایرانیهای فراوانی مشکل مشابه من  دارند و اگر به گروههای  گوگل سر بزنید  خواهید دید انبوه سوالات هم از طرف آنها مطرح شده ( چند نمونه در پایان این مطلب قرار داده ام ) . بعضی هم موضوع را جدی گرفته اند و دیگر زده اند به سیم آخر !!!.

جستجوی نا امیدانه بنده از روی گوگل چرخید به سرتاسر وب ، خصوصاً وب سایتهای ایرانی و در نهایت یک راه حل خوشگل پیدا شد . البته در خوشگل بودن این راه حل شکی نیست ولی در امن بودن آن هنوز مطمئن نیستم. در هر صورت هرچه بادا باد.

راه حل خوشگل : اینجا من مطلبی پیدا کردم در مورد Scribe Fire ( که یک addon برای فابرفاکس است ) که می توانست مشکل بنده را ( دست کم بطور موقت ) حل کند  . از شما چه پنهان بنده از همان ابتدای ارائه مرورگر فایرفاکس یکی از عشاق سینه چاک آن بودم خصوصاً در آن زمان ویژگی Tab Browsing به تنهایی دلیل خوبی بود برای اینکه چشم بسته آنرا انتخاب کنم.  القصه  Scribe Fire بعد از دانلود روی فایرفاکس می نشیند و بعد از یک تنظیم کوچولو شما می توانید بدون ورود به سایت Blogger وبلاگ خود را بروز کنید.  ( کلاً  کمتر از یک دقیقه برای خود من طول کشید و مطلب قبلی هم بطور امتحانی با همین روش پست شد )

وقتی مرورگر را باز می کنید  با زدن F8 ( یا آیکون کوچک گوشه سمت راست پایین ) صفحه دو قسمت می شود و شما آماده هستید تا کار را شروع کنید . (  این تصویر نحوه کار را در مورد همین مطلبی که الان دارید می خوانید در فایرفاکس و با استفاده از Scribe Fire نشان می دهد ).

البته همانطور که حتماً حدس زده اید این ابزار جان  می دهد برای آن دسته از بلاگرهایی که عاشق  کپی پیست کردن مطالب ملت در وبلاگ خودشان هستند ...

در هر صورت فعلاً من با این روش به وبلاگ نویسی ادامه می دهم.هر چند همانطور که گفتم به addon ها شدیداً مشکوکم و احساس نا امنی می کنم ( پسورد وبلاگ را دادم به این Scribe Fire خدا به خیر بگذراند !!! )


چند مورد از سوالات ایرانی ها :1 و 2 و 3 و 4 و 5 و6 و 7

Wednesday, January 21, 2009

این یک تست است

Sunday, January 11, 2009

دریافت پورسانت از فینچر !!!

از دست این گیرپاچهای بلاگ اسپاتی گوگل خسته شده ام ... تا همین امروز آرزو بدلم مانده بود که تایپ کنم در ورد و کپی پیست کنم در پرانتز ... الان با کمال نا امیدی امتحانکی کردم و بقول فرنگی ها WOW کار کرد ... بعد از چندین روز، این وبلاگ بی وفا مرا به داشبوردش راه داد ... بطور درست و درمانی می خواهم بیفتم دنبال یافتن دلیل این گیر پاچهای گاه و بیگاه ... اگر نتیجه ای حاصل شد حتماً اینجا عرض می کنم تا دیگرانی که مشکلی مثل من دارند هم مشکلشان حل شود ... ولی فعلاً به پست جدید می رسیم ...


پست قبلی کامنتهای خوبی داشت ... کیفور شدم ... چهارتا کامنت در تاریخ پرانتز اگر بی سابقه نباشد مسلماً کم سابقه است ... جناب کیا که گل گفتند .. آن کامنت گذار مجهول الهویه هم دلم را شاد کردند و امیدوارم جای بنده را حین دیدن فیلم خالی کرده باشند ( دیدن فیلم در یک سالن سینمای واقعی ... آرزویی که دیگر برایم دست نیافتنی بنظر می رسد !!! ) ... موضوع مهم تر اینکه از کامنت ایشان اینطور بر می آید که من باید حقم را از فینچر بگیرم ... دست کم پول دو بلیط را باید با من حساب کند ( نا سلامتی دو نفر را به سینما فرستادم ... حالا نفهمیدم ایشان و همسرشان از قبل می خواستند بروند فیلم را ببینند یا بعد از خواندن این وبلاگ تصمیم گرفتند ؟؟؟ !!! ) البته ایشان تذکر دادند که بنده داستان ماجرا را اشتباه نوشته ام توضیح اینکه بنده اصولاً پیش از دیدن فیلم سعی می کنم داستانش را نخوانم ( یا بطور کلی از داستان فیلم مطلع نباشم ) ، تمام آنچه که من درباره فیلم نوشتم اطلاعاتی بودند که اتفاقی و یا بزور وارد گوشها و چشمانم شدند ...

فقط موردی که در پست قبلی ننوشتم و مایلم آنرا هم اضافه کنم این که فیلم فینچر یک نکته هیجان انگیز اساسی دارد ، براد پیت که پیر است عاشق یک خانم می شود ، زیبایی داستان اینجاست که با گذشت زمان براد پیت جوان می شود و آن خانم پیر ... واقعاً دلم می خواهد بدانم فینچر چنین موقعیتی را چطور در فیلمش از کار در آورده ...