فرستاده ای متولد شد!!!
پیامبر برای چه آمد ؟؟؟ پیامش چه بود و از طرف چه کسی ؟؟؟ دریافت کردیم پیامش را ؟؟؟ چند درصد از اصل پیامی را که او به انسان منتقل کرده ، الان به ما رسیده و چقدرش را عمل می کنیم ؟؟؟
یکی می گوید این روز ، روز ولادت پیامبر است و یکی می گوید آن روز ؛ کار بالا می گیرد و ملت می آیند می گویند از آن روز تا این روز را کلهم اجمعین می گیریم " روز ولادت نبی اکرم " و خلاص!!! هفته وحدت را خلق می کنیم و مشکل حل می شود ولی تمام نمی شود. عبدالباسط ( قاری مشهور ) آخر تلاوت قرآن نمی گوید " صدق الله العلی و العظیم " و می گوید " صدق الله العظیم " و در آن جبهه ، شیعیان " اشهد ان علی ولی الله " می گویند تا به سنی ها بفهمانند که شدیداً به امامت او ایمان دارند ... یکی می گوید باید حین وضو گرفتن آب را از آن طرف آرنج بریزیم ، یکی می گوید از این طرف ، یکی می گوید حین نماز خواندن هفت جای بدن باید با زمین تماس داشته باشد یکی می گوید کمتر ( یا بیشتر ) ... یکی ( یعنی سنی ها ) می گوید که شما ها( یعنی شیعه ها ) بت پرستید ( چون مثلاً دور ضریح امامان می چرخید ) و یکی می گوید نه شما با امامان ما دشمنید ... سنی ها به شیعه ها اهانت می کنند در مکه که : " به چه حقی به بقیع می روید برای زیارت " و شیعه ها هم امروز را نه تنها بر خلاف نظر سنی ها روز ولادت پیامبر می دانند که ولادت امام جعفر صادق ( ع ) را هم در همین روز جشن می گیرند و این به نظر بنده حامل پیامی اساسی برای عزیزان سنی است .
خلاصه جنگ و دعوایی است که خدا عالم است کی و کجا تمام می شود این جنگ ...
ولی من دلم می خواهد چشمم را ببندم و بجای درگیر شدن با این موارد حاشیه ای ، به آن لحظه ای فکر کنم که پیامبر در غار حراء بود و با اینکه سواد نداشت توانست بخواند ... می خواهم ببندم چشمانم را و آن لحظاتی را تصور کنم که او چطور رو کرد به ملتی که تعصب در دانه دانه سلولهایشان و در رگ و پی شان رسوخ کرده بود و آنها را از دنبال کردن آیین اجدادشان منع کرد و به پرستش خدای یگانه دعوت کرد ... اگر از قید و بند افسانه رها کنیم این ماجرا را و گرد و غبار روزمرگی را از آن بتکانیم می بینیم که پیامبر کاری کرده است کارستان ... حالا این به کنار ؛ کار دشوارتر را آنانی کرده اند که در آن فضای بت پرستی و ایمان به سنگ و چوب راهشان را از دیگران جدا می کنند و به سخنان پیامبر ایمان می آورند و مسلمان می شوند ... فکر نمی کنم آنانی که در آن برهه مسلمان می شدند ، به جاه و مقامی فکر می کردند ، آنها فقط بازتاب صدای دل خود را می شنیدند و همین بس بود برایشان ... همین باعث می شود که حضرت علی ( ع) برایم جالب باشد ... کاری به افسانه هایی ندارم که برای آنها بافته اند و امامان را تا مقام خدا بالابرده اند ( و هنوز هم می برند ) ، ولی آنها انسانهایی قابل احترامند... کسی که همان ابتدا ، سخنان خلاف عادت جامعه ( و بسیار فراتر از فهم و ادراک انسان آن دوره ) را می فهمد یعنی انسانی بزرگ است و قابل احترام ، انسانی که می توان او را بعنوان راهنما انتخاب کرد ...
پیامبر برای چه آمد ؟؟؟ پیامش چه بود و از طرف چه کسی ؟؟؟ دریافت کردیم پیامش را ؟؟؟ چند درصد از اصل پیامی را که او به انسان منتقل کرده ، الان به ما رسیده و چقدرش را عمل می کنیم ؟؟؟
یکی می گوید این روز ، روز ولادت پیامبر است و یکی می گوید آن روز ؛ کار بالا می گیرد و ملت می آیند می گویند از آن روز تا این روز را کلهم اجمعین می گیریم " روز ولادت نبی اکرم " و خلاص!!! هفته وحدت را خلق می کنیم و مشکل حل می شود ولی تمام نمی شود. عبدالباسط ( قاری مشهور ) آخر تلاوت قرآن نمی گوید " صدق الله العلی و العظیم " و می گوید " صدق الله العظیم " و در آن جبهه ، شیعیان " اشهد ان علی ولی الله " می گویند تا به سنی ها بفهمانند که شدیداً به امامت او ایمان دارند ... یکی می گوید باید حین وضو گرفتن آب را از آن طرف آرنج بریزیم ، یکی می گوید از این طرف ، یکی می گوید حین نماز خواندن هفت جای بدن باید با زمین تماس داشته باشد یکی می گوید کمتر ( یا بیشتر ) ... یکی ( یعنی سنی ها ) می گوید که شما ها( یعنی شیعه ها ) بت پرستید ( چون مثلاً دور ضریح امامان می چرخید ) و یکی می گوید نه شما با امامان ما دشمنید ... سنی ها به شیعه ها اهانت می کنند در مکه که : " به چه حقی به بقیع می روید برای زیارت " و شیعه ها هم امروز را نه تنها بر خلاف نظر سنی ها روز ولادت پیامبر می دانند که ولادت امام جعفر صادق ( ع ) را هم در همین روز جشن می گیرند و این به نظر بنده حامل پیامی اساسی برای عزیزان سنی است .
خلاصه جنگ و دعوایی است که خدا عالم است کی و کجا تمام می شود این جنگ ...
ولی من دلم می خواهد چشمم را ببندم و بجای درگیر شدن با این موارد حاشیه ای ، به آن لحظه ای فکر کنم که پیامبر در غار حراء بود و با اینکه سواد نداشت توانست بخواند ... می خواهم ببندم چشمانم را و آن لحظاتی را تصور کنم که او چطور رو کرد به ملتی که تعصب در دانه دانه سلولهایشان و در رگ و پی شان رسوخ کرده بود و آنها را از دنبال کردن آیین اجدادشان منع کرد و به پرستش خدای یگانه دعوت کرد ... اگر از قید و بند افسانه رها کنیم این ماجرا را و گرد و غبار روزمرگی را از آن بتکانیم می بینیم که پیامبر کاری کرده است کارستان ... حالا این به کنار ؛ کار دشوارتر را آنانی کرده اند که در آن فضای بت پرستی و ایمان به سنگ و چوب راهشان را از دیگران جدا می کنند و به سخنان پیامبر ایمان می آورند و مسلمان می شوند ... فکر نمی کنم آنانی که در آن برهه مسلمان می شدند ، به جاه و مقامی فکر می کردند ، آنها فقط بازتاب صدای دل خود را می شنیدند و همین بس بود برایشان ... همین باعث می شود که حضرت علی ( ع) برایم جالب باشد ... کاری به افسانه هایی ندارم که برای آنها بافته اند و امامان را تا مقام خدا بالابرده اند ( و هنوز هم می برند ) ، ولی آنها انسانهایی قابل احترامند... کسی که همان ابتدا ، سخنان خلاف عادت جامعه ( و بسیار فراتر از فهم و ادراک انسان آن دوره ) را می فهمد یعنی انسانی بزرگ است و قابل احترام ، انسانی که می توان او را بعنوان راهنما انتخاب کرد ...
1 comment:
آرش عزیز کاملا موافقم . آدمها دین را به غلط یاد گرفتند و به غلط زندگی میکنند . اگر پیامبرها میدانستند که روزی به اسم ایمان و دین , ادمها اینجور برسر هم میکوبند , اصلا دم برنمیاوردند و خودشان به تنهایی ایمان میاوردند . سبز باشی .
Post a Comment